خواهرم؛
گوهر وجودت را
به لایک های بی ارزش نفــــــــروش!!!
منبع: معبر سایبری فندرسک
به نقل از وبلاگ : قطره های باران
خواهرم؛
گوهر وجودت را
به لایک های بی ارزش نفــــــــروش!!!
منبع: معبر سایبری فندرسک
به نقل از وبلاگ : قطره های باران
شهیده دانشآموز « زینب کمایی » که توسط منافقین به شهادت رسید، دفتر خودسازی داشت که هر شب کارهایش را محاسبه میکرد، از خواندن نماز به موقع تا کم خوردن غذا
به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس ( باشگاه توانا ) ، شهید 14 ساله زینب (میترا) کمایی به سال 1346 در آبادان به دنیا آمد ؛ پدرش به نامهای ایرانی علاقه داشت و اسم او را «میترا» گذاشت؛ وقتی او بزرگ شد، از نامش ناراضی بود و به همین خاطر آن را به «زینب» تغییر داد.
خانواده کمایی با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و محاصره آبادان، به اصفهان رفتند اما برادر و خواهران زینب همچنان در آبادان مقاومت میکردند؛ زینب در سال 1359 به رغم آوارگی در شهر جدید و فرصت تحصیل سه ماهه، با موفقیت پای? سوم راهنمایی را گذراند.
زینب با آنکه در «شاهین شهر» غریب بود اما فعالیتهای مذهبیِ خود را در آن شهر شروع کرد؛ علاوه بر فعالیتهای متعدد فرهنگی، برنامههای خودسازی را نیز لحظهای فراموش نمیکرد. نمودار برنام? خودسازی یک هفتهای این دانشآموز، مؤید این مطلب است.
فعالیتهای مذهبی زینب، مورد غضب منافقین قرار گرفته بود و این کوردلان در آخرین نماز مغرب اسفند ماه سال 1360 هنگام بازگشت از مسجد او را ربودند؛ سپس با گره زدن چادرش او را خفه کرده و به شهادت رساندند.
پیکر مطهر زینب، سه روز بعد پیدا شد و با پیکرهای غرقِ به خون 360 شهید عملیات «فتحالمبین» در اصفهان تشییع و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.
برگی از دفتر خودسازی شهیده دانشآموز «زینب کمایی»
مادر این شهید 14 ساله درباره دفتر خودسازی زینب، این گونه روایت میکند:
زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛ از نماز به موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن، خواندن نماز شب، نماز غفیله و نماز امام زمان(عج)، ورزش صبحگاهی، قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سورههای قرآن کریم، دعا کردن در صبح و ظهر و شب، کمتر گناه کردن تا کمخوردن صبحانه، ناهار و شام.
دخترم جلوی این موارد ستونهایی کشیده بود و هر شب بعد از محاسبه کارهایش جدول را علامت میزد؛ من وقتی جدول را دیدم به یاد سادگی زینب در پوشیدن و خوردن افتادم به یاد آن اندام لاغر و نهیفش که چند تکه استخوان بود، به یاد آن روزههای مداوم و افطارهای ساده، به یاد نماز شبهای طولانی و بیصدایش، به یاد گریههای او در سجدههایش و دعاهایی که در حق امام خمینی(ره) داشت.
زینب در عمل، تکتک موارد آن جدول خودسازی و خیلی از چیزهایی که در آن جدول نیامده بود را رعایت میکرد.
روزی جابر بن عبداللّه انصاری خدمت امام علی علیه السلام بود و آه عمیقی کشید.
امام فرمود: گوئی برای دنیا، اینگونه نفس عمیق و آه طولانی کشیدی ؟
جابر عرض کرد: آری بیاد روزگار و دنیا افتادم و از ته قلبم آه کشیدم .
امام فرمود: ای جابر، تمام لذتها و عیشها و خوشیهای دنیا در هفت چیز است؛
خوردنیها و آشامیدنیها و شنیدنیها و آمیزش جنسی و سواری و لباس
1 - اما لذیذترین خوردنی عسل است که آب دهان حشره ای به نام زنبور است .
2 - گواراترین نوشیدنیها آب است که در همه جا فراوان است .
3 - بهترین شنیدنیها غناء و ترنم است که آن هم گناه است .
4 - لذیذترین بوئیدنیها بوی مشک است که آن خون خشک و خورده شده از ناف یک حیوان (آهو) تولید می شود.
5 - عالیترین آمیزش ، با همسران است و آن هم نزدیک شدن دو محل ادرار است .
6 - بهترین مرکب سواری اسب است که آن هم (گاهی ) کشنده است .
7 - بهترین لباس ابریشم است که از کرم ابریشم به دست می آید.
دنیائی که لذیذترین متاعش این طور باشد انسان خردمند برای آن آه عمیق نمی کشد.
جابر گوید: سوگند به خدا بعد از این موعظه دنیا در قلبم راه نیافت.
بحارالانوار جلد 17